دیدگاه امامیه
روحانی در تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر گفته است:«اولین کتاب در مورد مسائل علم اصول رساله ای در زمینه مباحث الفاظ است که تألیف شاگرد بارز امام صادق و امام کاظم علیهما السلام، هشام بن حکم (متوفا:179 ه ق.)می باشد»
علامه حیدری نیز در مقدمه کتاب اصول استنباط خود هشام بن حکم را به عنوان اولین مصنف در زمینه علم اصول فقه دانسته و گفته است:«أول من أفرد بعض مباحثه بالتصنيف هشام بن الحكم شيخ المتكلمين تلميذ أبي عبد الله الصادق عليه السلام صنف كتاب الألفاظ و مباحثها هو أهم مباحث هذا العلم ثم يونس بن عبد الرحمن مولى آل يقطين تلميذ الإمام الكاظم موسى بن جعفر عليه السلام صنف كتاب اختلاف الحديث و هو مبحث تعارض الدليلين و التعادل و الترجيح بينهما»؛ اول کسی که برخی از مباحث اصولی را تصنیف کرد هشام بن حکم، شیخ متکلمین، شاگرد امام صادق(ع) بوده که کتاب الفاظ و مباحث آن را تألیف کرد که این کتاب مهم ترین مباحث این علم است پس از آن یونس بن عبدالرحمن مولی آل یقطین شاگرد امام کاظم موسی بن جعفر(ع) کتاب اختلاف الحدیث را تألیف کرد و آن کتاب مبحث تعارض دلیلین و تعادل و ترجیح بین آن دو را شامل می شود.
موحدی لنکرانی در کتاب اصول فقه شیعه خود به نقل از کتاب تأسیس الشیعه مرحوم سید حسن صدر آورده است:«مرحوم سيد حسن صدر در كتاب تأسيس الشيعة می گويد: اولين كسى كه در علم اصول تصنيف كرده، هشام بن حكم (م 179) است. ايشان كتاب الألفاظ و مباحثها را تصنيف كرد، كه مهمترين مباحث علم اصول است. سپس يونس بن عبد الرحمن كتاب اختلاف الحديث و مسئله را تصنيف كرد كه در ارتباط با تعارض خبرين و مسائل تعادل و ترجيح در خبرين متعارضين است. ايشان اين كتاب را از امام كاظم عليه السلام روايت كرده است. بنابراين آنچه از كتاب الأوائل سيوطى نقل شده و اوّلين مصنّف علم اصول را شافعى- از علماى اهل سنت- مىداند، غير قابل قبول است، زيرا شافعى، متأخر از هشام بن حكم و يونس بن عبد الرحمن است»
علی پور نیز در اثر خود، از هشام بن حکم به عنوان نخستین مدون اصول فقه یاد کرده است وی گفته است:«دیدگاه چهارم،دیدگاه غالب در امامیه است که هشام بن حکم-از اصحاب امام صادق(ع)-را نخستین مدون اصول فقه می داند»
بنابراین آنچه از بررسی آثار اصولی در زمینه شناخت اولین تصنیف در علم اصول فقه بدست می آید آن است که هشام بن حکم اولین تصنیف را در زمینه علم یاد شده، پدید آورده است.
استاد محمود شهابی در کتاب تقریرات اصول خود بحث مفصلی در زمینه معرفی اولین تصنیف در علم اصول از دیدگاه اهل سنت عنوان کرده است، ایشان گفته است:«در ميان اهل علم، نسبت اصول به ابو حنيفه بحدى شهرت يافته كه در طى محاورات خود از آن به اصول ابو حنيفه تعبير مىكنند ليكن از اين نسبت اگر مسئله تدوين و تأليف آن منظور باشد نسبتى است بىاساس و شهرتى است بكلى بىاصل چه در كتب معتبر ديده نشده كه ابو حنيفه را در اصول تأليفى باشد و اگر فتوى و عمل برأى و قياس (كه يكى از مسائل اصولى است و بايد در پيرامن نفى و اثبات آن در اين فن تحقيق و بحث شود) منظور باشد اين نسبت گرچه بكلى بىاصل نيست زيرا ابو حنيفه در اين موضوع نسبت به كسانى كه به تدوين و تأليف آن اقدام كردهاند بىگمان سبقت داشته ليكن در اين موضوع نيز نبايد او را به طور اطلاق، سابق به شمار گرفت زيرا، بعد از آنچه نسبت به دوره صحابه و خلفا دانسته شد، باز هم شايد كسانى ديگر پيش از او به اين كار قيام كرده باشند»
«ابن خلدون در مقدمه تاريخ خود چنين نوشته است: «نخستين كسى كه در «اصول فقه» چيز نوشته شافعى بوده كه رساله مشهور خود را املا كرده و در آن رساله در پيرامن امر و نهى و بيان و خبر و نسخ و حكم و قياس منصوص العلّة سخن رانده و پس از وى فقهاء حنفى مذهب در اين فن بتأليف و تحقيق پرداختهاند».
از صاحب كتاب كشف الظنون نيز نقل شده كه شافعى را نخستين مؤلف در اين فن دانسته است.
>صاحب روضات، در ذيل شرح حال شافعى، از كتاب «الأوائل» تأليف سيوطى، و از غير آن، نقل كرده كه «نخستين كسى كه در آيات احكام، مختلف حديث و اصول فقه تأليف كرده شافعى بوده است» و همو در ذيل ترجمه ابو اسود دئلى از همان كتاب (الأوائل) اين عبارت را نقل كرده: «اوّل من صنّف فى «اصول الفقه» الشّافعى بالإجماع،»
در كتاب «معجم المطبوعات العربيّة و المعربة» در طىّ شماره كتب شافعى چنين آورده «دومين كتاب شافعى «اصول الفقه» يا «رسالة الامام الشافعى» مىباشد و آن نخستين كتابى است كه در اين علم تصنيف و تأليف شده است»اين است آنچه ارباب تاريخ و اصحاب رجال آن را در اين زمينه درست پنداشته و نقل كرده و حتى مورد اجماع دانستهاند. ليكن اين مطلب نيز، بر نگارنده روشن و مسلّم نيست بلكه خلاف آن تا اندازهاى در نظر قوت دارد چه باز در كتاب «الفهرست» كه براى بدست آوردن حقيقت اينگونه امور قديمترين و معتبرترين مأخذ است در طى مؤلفات بسيارى كه براى شيبانى نام برده شده كتابى هم بنام «اصول الفقه» و كتابى ديگر بنام «كتاب الاستحسان» و كتابى ديگر بنام «كتاب؟؟؟ الرأى» ياد گرديده در صورتى كه اين شيبانى، دستكم، 15 سال پيش از فوت شافعى وفات يافته است. بعلاوه ابن نديم در كتاب «الفهرست»، تصريح كرده كه محمّد بن ادريس شافعى يك سال با شيبانى ملازم بوده و ازكتابهاى وى براى خويش نسخه برگرفته است. شافعى خود نيز باين مطلب اعتراف داشته و مىگفته است: «به اندازه بار شترى، از شيبانى كتاب نوشتم».
ابن خلّكان نيز در طىّ شرح حال قاضى ابو يوسف چنين آورده است:«ابو يوسف نخستين كسى است كه در «اصول فقه» موافق مذهب استاد خود، ابو حنيفه، تصنيف كرده است».
پس چون ابو يوسف 22 سال و شيبانى 15 سال پيش از وفات شافعى درگذشته و هر دو در اصول داراى تأليف بودهاند نمىتوان، بطور قطع، نخستين مدوّن «اصول فقه» را شافعى دانست»
جواهری نیز در کتاب اجتهاد در عصر ائمه معصومین علیهم السلام درباره اولین مؤلف و اولین تصنیف در اصول فقه از دیدگاه اهل سنت و به نقل از چند مؤلف چنین آورده است:«جلال الدين سيوطى در كتاب الاوائل نوشته است:
نخستين كسى كه در اصول فقه به اجماع همه،كتاب تصنيف كرد،شافعى است.
مؤلف كتاب الوجيز فى اصول الفقه و تاريخ التشريع الاسلامى مىنويسد:
اولين كسى كه در اصول اثرى از خود بهجا گذاشته،امام ابو يوسف،پيرو ابو حنيفه(متوفا بهسال 182 هجرى)بود.گفته شده كه اولين مؤلف اصول،هشام بن حكم، يكى از شاگردانامام جعفر صادق عليه السّلام(متوفا به سال 179)بوده كه بحث الفاظ را نوشته است...اولين كسى كهبه نام اصول فقه كتابى نوشته است امام شافعى(متوفاى سال 204)مىباشد.
معتمدى كردستانى در كتاب اصول فقه شافعى دنبال اين است كه ثابت كند شافعى نخستينمؤلف اصول بوده است.
ياقوت حموى در معجم الادباء در شرح حال شافعى چنين مىنويسد:
عبد الرحمن بن مهدى از شافعى مىخواهد كتابى تأليف كند كه جامع اصول و قواعد واستنباط احكام اسلامى باشد و اين دانشمند بزرگ اولين كتاب را در علم اصول فقهتأليف كرده و آن را به نام الرساله ناميده است.
محمد ابوزهره مىنويسد:
شافعى علم اصول فقه را تدوين مىكند.مىبينيم شافعى رو به تدوين اين علم جليلمىآورد،راههاى استنباط را رسم مىكند و سرچشمههاى فقه را بيان مىكند و نشانههاى اينعلم را روشن مىگرداند...اينچنين شافعى قواعد استنباط را وضع كرده است...مثل شافعى در علم اصول،مثل ارسطو در تدوين منطق مشائيين است كه كار او ابداع اصل روش نبود،بلكه ابداع در ضبط راه و روش بود.اين است نظر جمهور فقها در تقرير آنها،اسبقيت رابراى شافعى در تدوين علم اصول.و كسى را سراغ ندارم مخالف اين مطلب باشد.
محمد خضرىبك هم ادعا مىكند:
تا جايى كه ما مىدانيم نخستين كسى كه به اصول فقه توجه كرد،محمد بن ادريس شافعىمطلبى است كه در سال 204 در مصر وفات يافته است.پس اصول فقه رسالهاش را املا كرد،رسالهاى كه آن را مثل مقدمه كتابش در فقه،موسوم به«ام»قرار داد...اين كتاب تا جايى كه مامىدانيم اولين كتاب در قوانينى است كه هركس اراده استنباط دارد،به آن ملتزم مىشود...
اين رساله به منزله اولين سنگى است كه در اساس اصول فقه گذارده شده است.
فخر رازى در كتاب مناقب الشافعى گفته است:
پيش از امام شافعى،درباره مسائل اصول فقه سخن مىگفتند و استدلال و اعتراض مىكردندو لكن براى آنها قانون كلى براى رجوع در معرفت دلايل شريعت و كيفيت تعارض وترجيح آن دلايل نبود.پس شافعى علم اصول فقه را استنباط كرد و براى خلق،قانونى كلى كهدر معرفت مراتب دلايل شرعى به آن رجوع كنند،وضع كرد.پس ثابت شد كه نسبت شافعىبه علم شرع،مثل ارسطو به علم عقل است.
بدر الدين زركلى در كتاب البحر المحيط گفته است:
شافعى اولين كسى است كه در اصول فقه تصنيف كرده است.
محمد سيد گيلانى در مقدمهاى كه براى الرساله شافعى نوشته است،مىگويد:
كتاب الرساله اولين كتابى است كه در اصول فقه تأليف شده است و شافعى آن را بدوننظيرى پيش از آن،تأليف كرده است و هركس پس از او آمده است،از درياى آن سيراب شده و از علم او بهره برده است. «بنابرآنچه گفته شد،هشام بن حکم از اصحاب امام جعفر علیه السلام صاحب کتاب الالفاظ و مباحثها و شافعی صاحب کتاب رساله الامام الشّافعی به ترتیب نخستین مصنّفان شیعه و اهل سنت در علم اصول فقه به شمار می روند.
نویسنده: علی اکبرانصاری راد
منابع و مآخذ:
1-روحانی،محمد کاظم،تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر،ص59
2-حیدری،علی نقی،اصول استنباط،ص4
3- فاضل موحدی لنکرانی، محمد،اصول فقه شیعه،ج1،ص25
4-علی پور،مهدی،درآمدی به تاریخ علم اصول،ص51
5- شهابی،محمود،تقریرات اصول،ص18
6- همان،صص25-23
7-جواهری،محمدرضا،اجتهاد در عصر ائمه معصومین علیهم السلام،صص337-336